قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه > روانشناسی > ۳ نکته برای کمتر کردن درد و رنج های زندگی

۳ نکته برای کمتر کردن درد و رنج های زندگی

ما در خیلی موارد با چیزهای دگرگونی ناپذیر مبارزه می کنیم و تنها حاصلش به درد و رنج افتادن بیشتر و بیشتر است. از جمله واقعیاتی که باید بپذیریم اینهاست:

مصطفی ملکیان
مصطفی ملکیان

۱ـ تفاوت های خود را با دیگران بپذیریم:

اگر این واقعیت را نپذیریم، دائم به لحاظ نظری خود را در حال مقایسه می بینیم و به لحاظ عملی دائم در حال مسابقه ی با دیگران هستیم. تفاوت میان آدمیان را هضم کنیم و آسوده گردیم تا این مقایسه و مسابقه، ما را به درد و رنج نیافکند.

 

۲ـ من نمی توانم چنان زندگی کنم که همه از طرز زندگی من خشنود باشند:

حلقه ی اقبال ناممکن را نمی توانیم بجنبانیم. از این طریق همرنگی با جماعت، زندگی ما را نابود می کند. هر فرمی از زندگی که داشته باشیم، عده ای را راضی و عده ای را ناراضی می کند. البته این به معنای به افراط کشیده شدن نیست؛ یعنی این که تنهای تنها سفر کنیم و نوعی بی اعتنایی محض به ارزشداوری ها داشته باشیم؛ همانند ملامتی گری ها که تاکید را بر نوعی مخالف خوانی با جمع می گذارند، که خود این تاکید بر خلاف ارزشداوری ها یعنی نوعی در بند ارزشداوری های دیگران بودن. انسان هایی که همرنگی با جماعت دارند، تفرد خود را فراموش می کنند و در نتیجه به ارزشداوری های دیگران اهمیت بسیار می دهند. ارزشداوری ها، مراتبی دارد و تا جایی یک انسان می تواند به این ارزشداوری ها اعتنا نکند که زندگی جانی اش به خطر نیافتد(البته در این بی اعتنایی باید دید فرد چه ارزش هایی را قصد دارد که حفظ کند، گاهی عده ای جان خود را برای حفظ ارزشی از دست می دهند و گاهی پاسداری از جان اهمیت بیشتری دارد). پس با بی اعتنایی به ارزشداوری دیگران، تفرد خود را پاس می داریم.

۳ـ در عین حال که زندگی من همه را راضی نمی کند، زندگی همه هم مرا راضی نمی کند:

پس باید بگذاریم دیگران زندگی خودشان را بکنند و راه خود را در پیش بگیرند. این یعنی مدارا. مدارا یعنی پذیرش تفرد دیگران. هر کس به راه خود برود، زیرا شکل های دیگری از زندگی هم وجود دارد. مدارا با تحمل کردن متفاوت است، مدارا به عنوان یک واقعیت اجتماعی، تفرد دیگران را به رسمیت می شناسد. رسمیتی که همراه با پذیرش عاطفی است، یعنی زندگی انسان ها، گل های متفاوتی دارد. اینگونه اکوسیستم محیط اجتماعی با حفظ تنوع برجا می ماند. بقای زندگی اجتماعی به داشتن دنیای خود هر انسانی است. قانون قرار است تنها جلوی تصادم این دنیاهای متفاوت و رنگ به رنگ را بگیرد و نه این که به دنبال همرنگی و یکرنگی این دنیاها باشد. خودشیفتگی، پیشداوری، تعصب و جزم و جمود، مدارا را به حداقل می رساند و هر که بی مداراست به خرافه پرستی می افتد.

…..

منبع: درس گفتارهای روانشناسی اخلاق، استاد مصطفی ملکیان

دیدگاهتان را بنویسید