قالب وردپرس افزونه وردپرس
Home > سرگرمی > داستان کوتاه > داستان کوتاه کرمان چرا کرمان شد

داستان کوتاه کرمان چرا کرمان شد

مطلب حاضر یکی از داستان های افسانه هفتواد صادق هدایت است و داستانی از است اینکه کرمان چرا کرمان شد و صرفا” یک افسانه است.
نزدیک شهر کرمان قلعه ای است معروف به قلعه هفت دختران و میگویند که در زمان اردشیر بابکان شخصی در آنجا بوده که هفت دختر داشته و کار آنان چرخ ریسی بوده. روزی یکی از آن دختران بشهر میرود که پشم بخرد در بین راه درخت سیبی میبیند که باد سیبهای آنرا بزمین انداخته بود.


یکی از سیبها را بر میدارد و در جیبش میگذارد وقتیکه برمیگردد و مشغول دوک ریسی بوده آن سیب در ماسوره چرخش می افتد. از آنروز به بعد حاصل کار او روز بروز بیشتر و بهتر میشود و از فروش آن در زندگی آنها گشایش بزرگی بهم میرسد.

داستان کوتاه کرمان چرا کرمان شد
داستان کوتاه کرمان چرا کرمان شد


بعد ملتفت میشود میبیند که کِرمی در ماسوره چرخ او پیوسته بزرگ میشده میفهمد که از دولت سر آن کِرم بوده که به این دارائی و فراوانی رسیده اند، پس از آن کِرم را در صندوقی می گذارد و بناز و نعمت او را می پروراند تا بجائی میرسد که پدر دختر از زیادی مال و دولت بخیال یاغیگری می افتد و قلعه ای میسازد که هنوز آثار آن باقی است بنام قلعه دختر.


اردشیر بابکان برای سرکوبی او از پارس بطرف قلعه دختر قشون میکشد و جنگ سختی در میگیرد.
ولی اردشیر در همه جنگها شکست میخورد و سبب شکست آن بوده که صندوق کِرم را پدر دختر جلو لشکر دشمن میآورده و از برکت آن بر دشمن چیره میشده.


تا اینکه اردشیر نیرنگی بفکرش میرسد، مقداری شراب با خودش بر میدارد و بلباس چوپان نزدیک قلعه میرود و نی میزند و به پاسبانان قلعه شراب میدهد و در ضمن از آنها مکان صندوقی که در آن کِرم گذاشته شده میپرسد.
همینکه مست میشوند و بخواب میروند، اردشیر سر صندوق میرود و با شمشیرش کرم را میکشد و روز بعد قلعه را فتح میکند و بمناسبت آن کرم شهری که در آنجا بنا میشود کرمان نامیدند…

کارنامه اردشیر بابکان
صادق هدایت

دیدگاهتان را بنویسید