انوشیروان عادل بیست و دومین پادشاه ساسانی بود.انوشیروان مشهورترین و بزرگترین پادشاه ساسانی و یکی از تاثیر گذارترین شاهان ایران در طول تاریخ بوده است.در زمان فرمانروایی او دانش و هنر در ایران و امپراتوری ساسانی به نهایت شکوه و عظمت خود رسیده بود.
بزرگمهر حکیم در زمان این پادشاه زندگی می کرده و وزیر انوشیروان بوده است.در باب عقل و کفایت این وزیز حکایتهای زیاد گفته اند.شخصی که به انوشیروان در اصلاحات مملکتی کمکهای گرانبهایی کرده بود
انوشیروان دادگر دارای شخصیتی بسیار هنر دوست و دانش پرور بوده است. کتاب ارزشمند بیدپای هندی یا همان کلیله و دمنه به دستور او به ایران آورده شد و به زبان فارسی پهلوی ترجمه شد.
داستانهای زیادی درباره این پادشاه گفته شده است،در این مطلب داستان تاریخی بازرگان و انوشیروان عادل را برای شما بازگو می کنیم.
بازرگانى در زمان انوشیروان مى زیست و مالى فراوان گرد آورد. پس از سال ها، او که در مملکت نوشیروان غریب بود، تصمیم به بازگشت به دیار خویش گرفت، ولى بدخواهان، نزد پادشاه بدگویى کردند که فلان بازرگان، از برکت تو و سرزمین تو، چنین مال و منال به هم رسانده است و اگر او برود، دیگر بازرگانان هم روش او را در پیش مى گیرند و اندک اندک رونق دیار تو، هیچ مى شود.
انوشیروان هم رأى آنها را پسندید و بازرگان را احضار کرد و گفت که اگر مى خواهى، برو؛ ولى بدون اموال.
بازرگان گفت: «آنچه پادشاه فرمود، کاملا” درست است و از مصلحت دور نیست. اما آنچه آورده بودم و در شهر تو به باد رفت، اگر پادشاه دو چندان باز تواند داد، ترک همه مال گرفتم.
نوشروان گفت: اى شیخ! در این شهر چه آورده اى که باز نتوانم داد؟
گفت: اى پادشاه ! جوانى آورده بودم و این مال بدو کسب کرده. جوانى به من باز ده و تمامت مال من باز گیر.
نوشیروان از این جواب لطیف متحیّر شد و او را اجازت داد تا به سلامت برفت.
جوامع الحکایات، عوفى