قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه > بایگانی برچسب: داستان کوتاه (صفحه 5)

بایگانی برچسب: داستان کوتاه

داستان کوتاه تاریخی قدرت تخیل

داستان کوتاه قدرت تخیل

می گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد.این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود می رفت و ساعتها به تکه "سنگ مرمر" بزرگی که در حیاط کلیسا قرار داشت "خیره" می شد و هیچ نمی گفت.

ادامه مطلب...

داستان نشو در حساب جهان سخت گیر

داستان نشو در حساب جهان سخت گیر

وﻗﺘﯽ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺣﺎﮐﻢ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺷﺪ ،ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺎﻥ ﺑﻠﻮﭺ که از بزرگان شهر بود را دستگیر ﻭ بهمراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان بلوچ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.

ادامه مطلب...

چگونه ژیلت از یک فروشنده دوره‌گردبه میلیاردری بزرگ تبدیل شد

کینگ کمپ ژیلت

کینگ کمپ ژیلت، فروشنده‌ای دوره‌گرد و مردی خیال‌باف بود. او به تمام شهرها سفر می‌کرد تا اجناسش را بفروشد، در حالی که رویای خلق جامعه آرمانی را در سر می‌پروراند که عاری از فقر، جرم، جنایت و جنگ باشد.

ادامه مطلب...

داستان کنیزک زیبا و غلام امانتدار

داستانهای کوتاه تاریخی

اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت. ۲۰ هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود، این کنیز ماه‌ها در خانه بود، همه می‌دیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت.

ادامه مطلب...

داستان تاریخی حکومت نیشابور یا قاطر و پالان

داستان کوتاه تاریخی

روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.

ادامه مطلب...

داستان کوتاه نفع دشمن برای ما

داستان کوتاه آموزنده

مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه ‌پوست در گوشه‌ای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا می‌خرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!

ادامه مطلب...

داستان های آموزنده کوتاه تاریخی – ۳

داستان های آموزنده کوتاه تاریخی - ۳

الله اکبر! یعنی خداوند از سلطان محمود بزرگ تر است سلطان محمود، به نگاهی، دلباخته زنی شده و چون می خواهد او را به همسری درآورد، با خبر می شود که آن زن را شوهری است نجار و به آئین مسلمانی بر سلطان حرام است. و چون جناب سلطان نمی …

ادامه مطلب...

حکایت مرد گِل خوار و عطار

داستان های مثنوی معنوی

فردی عادت داشت که گِل و خاک بخورد و وقتی چشمش به گِل می افتاد، اراده اش سست می شد و شروع به خوردن آن می کرد. روزی مرد برای خریدن قند به دکان عطاری رفت. عطار در دکان سنگِ ترازو نداشت و از گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده می کرد.

ادامه مطلب...

داستان تاریخی بازرگان و انوشیروان عادل

داستان تاریخی بازرگان و انوشیروان عادل

انوشیروان عادل بیست و دومین پادشاه ساسانی بود.انوشیروان مشهورترین و بزرگترین پادشاه ساسانی و یکی از تاثیر گذارترین شاهان ایران در طول تاریخ بوده است.در زمان فرمانروایی او دانش و هنر در ایران و امپراتوری ساسانی به نهایت شکوه و عظمت خود رسیده بود.

ادامه مطلب...