قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه > بایگانی برچسب: داستان آموزنده

بایگانی برچسب: داستان آموزنده

داستان تاریخی کریم خان زند و لقب وکیل الرعایا

داستان کوتاه تاریخی

کریم‌خان زند از دیار مالمیر ایذه می‌گوید:در آن‌جا مردمانی دیدم که در سخاوت بی‌نظیر هستند و در شجاعت کم‌نظیر!در لشکرکشی به آن دیار به مالمیر رسیدیم، شب شد و در دامنه‌ی کوهی اردو زدیمشبانه برای سرکشی به لشکریان گشت زدم.در میانه‌ی کوه آتشی دیدم که نظرم را جلب کرد.با یکی …

ادامه مطلب...

داستان های کوتاه تاریخی و آموزنده

داستان کوتاه تاریخی

انوشیروان روزی به دادرسی نشسته بود. مردی کوته قامت فراز آمد و بانگ دادخواهی برداشت. خسرو انوشیران گفت: کسی بر کوته قامت ستم نتواند کرد. گفت: شهریارا! آن که بر من ستم راند، از من کوتاه تر است. خسرو بخندید و دادش بداد.

ادامه مطلب...

داستان تاریخی جادوی پول حلال

داستان کوتاه تاریخی

در روز و روزگارى که ایمان و اعتقاد مردم به سختى سنگ و به صلابت کوه بود مرد فقیرى از زور بیکارى زن و بچه را گذاشت و به ولایت غربت رفت فرجى در کارش پیدا بشود و با یافتن شغلى آبرومند سر و سامانى به زندگى خود و خانواده‌اش بدهد

ادامه مطلب...

داستان کوتاه معمای عشق

داستان کوتاه

در شهری کوچک واقع در دل کوهستان، یک خانه قدیمی و مرمری با درختان سبز و بزرگ احاطه شده بود. این خانه خالی از سکنه بود و همیشه یک حس عجیب ترسناک از آن می‌آمد. اهالی شهر، به دلیل قدمت طولانی خانه، آن را افسرده‌ترین خانه شهر نام گذاری کرده بودند.

ادامه مطلب...

ضرب المثل عروس بی جهاز، روزه بی نماز، قورمه بی پیاز ‏

داستان ضرب المثل

این ضرب‌المثل کنایه به چیزی ناقص و کاری ناتمام است. روزه که از نیایش‌های واجب مسلمانان است، بی نماز (که نیایش اصلی و هر روزه است) عبادتی نارسا و ناقص است؛ همچنین عروس در آیین گذشته مردم ایران بدون داشتن جهاز مطلوب نبوده است، و قرمه هم غذایی است که بی پیاز مزه ندارد.

ادامه مطلب...

داستان کوتاه بلدرچین و صاحب مزرعه

داستان کوتاه

بلدرچینی در مزرعۀ گندم لانه ساخته بود.او همیشه نگران این بود که مبادا صاحب مزرعه محصولاتش را درو کند. هر روز از بچه هایش می خواست که خوب به صحبت آدمهایی که از آنجا عبور می کنند، گوش دهند و شب به او بگویند که چه شنیده اند.

ادامه مطلب...