هر وقت بخواهند از اهمیت چیزی و درمقابل ،بی اهمیت بودن چیز دیگری حرف بزنند ، می گویند : ” فکر نان کن که خربزه آب است . “ داستان ضرب المثل فکر نان کن که خربزه آب است در روزگاران قدیم دو دوست بودند که کارشان خشتمالی بود . …
ادامه مطلب...داستان ضربالمثل جیکجیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود
این ضربالمثل را معمولا در برابر کسانی به کار میبرند که به آینده فکر نمیکنند، زمانی که دیگران به آنها عواقب احتمالی کاری را گوشزد میکنند آنها توجهی به این حرفها ندارند و کار خودشان را انجام میدهند. اما داستان ضربالمثل جیکجیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود چیست؟ فصل بهار …
ادامه مطلب...داستان چند ضرب المثل فارسی
ضربالمثل گونهای از سخن گفتن است که معمولاً داستانی پندآموز در بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، …
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل همین بخشیدنها مرا به این روز انداخته
داستان ضرب المثل همین بخشیدنها مرا به این روز انداخته در مورد افرادی به کار می رود که در انجام امور مختلف حد اعتدال را رعایت نمی کنند. اعتدال داشتن در هر امری ضروریست. بسیاری از افراد به دلیل افراط و تفریط خود و دیگران را به شدت دچار درد …
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل دوستی خاله خرسه
در مورد دوستی با فرد نادانی که از روی محبت موجب آزار دوست خود می شود این مثل معروف شده که می گویند ”دوستی فلانی مثل دوستی خاله خرسه است.“ و اما داستان ضرب المثل دوستی خاله خرسه پیرمردی در دهی دور در باغ بزرگی زندگی می کرد. این پیرمرد …
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل سر و گوش آب دادن
ضرب المثل سر و گوش آب دادن اصطلاحی است که در میان طبقات از وضیع و شریف رایج و معمول است و هر گاه که پای تجسس و تحصیل اطلاع از امری پیش آید آن را به کار می برند. در قرون و اعصار قدیمه که سلاح گرم هنوز به …
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل از کیسه خلیفه می بخشد
هر گاه کسی از کیسه دیگری بخشندگی کند و یا از بیت المال عمومی گشاد بازی نماید عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و استناد قرار داده، اصطلاحا می گویند : «از کیسه خلیفه می بخشد.» عبد الملک بن صالح از امرا و بزرگان خاندان بنی عباس بود و روزگاری …
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل سبیل گرو گذاشتن
در گذشته سبیل بعضی از مردها اعتبار داشت زیرا با گرو گذاشتن یک تار مو سبیل میتوانستند وام بگیرند. البته اعتبار سبیل، به صاحبش بود نه به موی سبیل. و اما داستان ضرب المثل سبیل گرو گذاشتن: مثلا روزی شخص معتبری نزد یکی از افراد سرشناس شهر رفت و تقاضای …
ادامه مطلب...اصطلاح خود را به کوچه علی چپ زدن
زمانی که می خواهیم از زیر کاری در برویم یا شرایطی رو به نفع خودمان تغییر بدیم اصطلاحا می گوییم خودم را زدم به کوچه ی علی چپ!. در موسیقی اصیل ایرانی در برخی از دستگاه های آن مثل همایون و نوا و شور وشاید دیگر دستگاه ها گوشه ای …
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل برو کشکتو بساب
میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و …
ادامه مطلب...ضرب المثل شریک دزد و رفیق قافله
ضرب المثل شریک دزد و رفیق قافله در مورد اشخاصی به کار میرود که با طرفین دعوا زدوبند داشته باشند.داستان این ضرب المثل به شرح زیر است. روزی روزگاری، در دورهای که مردم برای تجارت و رفت و آمد بین شهرها و کشورها از حیواناتی مثل شتر استفاده میکردند. خطر …
ادامه مطلب...ضرب المثل بار کج به منزل نمیرسد
این ضرب المثل را در تشویق به راستی و درستکاری و در نکوهش و متوجه کردن افرادی که به بیراهه میروند به کار می برند. شعر مشهور خشت اول را چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کچ هم به این موضوع اشاره می کند .راستی ودرستی بهترین …
ادامه مطلب...از این ستون به آن ستون فرج است
بشر به امید زنده است و در سایه آن هر ناملایمی را تحمل می کند. نور امید و خوشبینی در همه جا می درخشد و آوای دل انگیز آن در تمام گوش ها طنین انداز است : « مایوس نشوید و به زندگی امیدوار باشید. » مفهوم این جمله را …
ادامه مطلب...داستان ضرب المثل خر برفت
این مثل را در مورد افرادی می گویند که از دیگران تقلید نابه جا و کورکورانه می کنند و خیر و صلاح خویش را در نظر نمی گیرند. روزی بود؛ روزگاری بود؛ درویش پیر و شکسته ای بود معروف به درویش غریب دوره گرد که از مال دنیا فقط صاحب …
ادامه مطلب...رمال اگر غیب می دانست گنج پیدا می کرد
روزی رمالی نزد مرد تاجری رفت و گفت : “اگر پول خوبی به من بدهی جای یکی از گنج ها را به تو می گویم.”تاجر با آن که مشکل مالی نداشت اما قبول کرد و فردای آنروز نزد دوستش رفت ماجرا را برایش گفت. دوستش که فرد فهمیده ای بود …
ادامه مطلب...