آنچه که مرا متحیر می کند این است که چقدر مردم وقت خود را برای جستجوی میانبرهای جادویی برای موفقیت و تحقق کارآفرینی صرف می کنند وقتی که تنها راه واقعی تمرکز آنها روی چهره های واقعی است : کارآفرینان واقعی که مشاغل واقعی را شروع می کنند و افراد واقعی را به کار می گیرند که محصولات و خدمات واقعی ارائه می دهند به مشتریان واقعی.
تنها راهی که من برای شروع می شناسم ، یادگیری یک مهارت قابل فروش و شروع به کار است. به تجربه من ، به نظر می رسد که ایده ها ، فرصت ها ، شرکا و امور مالی همیشه از آنجا سرچشمه می گیرند.
در این مطلب ۵ داستان جالب درباره موفقیت کارآفرین ها را برای شما بازگو می کنیم:
۱-پیر امیدیار:
در سال ۱۹۹۵ ، یک برنامه نویس رایانه شروع به حراج چیزهایی در وب سایت شخصی خود کرد. AuctionWeb ، همانطور که در آن زمان شناخته شده بود ،ابتدا واقعاً فقط یک پروژه شخصی بود ، اما وقتی میزان ترافیک وب افزایش یافت ، ارتقا آن به یک کسب و کار اینترنتی را ضروری کرد ، امیدیار مجبور شد هزینه های مربوط به خدمات ارائه شده را دریافت و پرداخت کند. او در واقع اولین کارمند خود را استخدام کرد تا همه این کارها را اداره کند. این سایت اکنون به eBay معروف است.
۲-جان فرولیتو و دون ولتاجیو :
در دهه ۷۰ ، چند نفر از دوستان بروکلین یک توزیع کننده نوشیدنی را پشت اتوبوس قدیمی راه اندازی کردند. دو دهه بعد ، بعد از اینکه دیدند چقدر خوب است ، تصمیم گرفتند که نوشابه های خود را امتحان کنند و چای سبز AriZona را راه اندازی کردند. امروزه چای های AriZona در آمریکا شماره ۱ هستند و در سراسر جهان توزیع می شوند. همان دوستان هنوز صاحب این شرکت هستند.
۳- مت مالونی و مایک ایوانز.
وقتی چند نفر از توسعه دهندگان نرم افزار شیکاگو که درسایت Apartments.com کار می کردند ، از تماس با رستوران ها برای جستجوی مواد غذایی برای شام خسته شدند ، لامپ روشن شد: چرا یک فروشگاه یک مرحله ای برای تحویل غذا وجود ندارد؟ این زمانی بود که این دو تصمیم گرفتند GrubHub را راه اندازی کنند ، اکنون بیش از ۳ میلیارد دلار ارزش دارد.
۴- هوارد شولتز.
سفر به میلان به یک بازاریاب جوان که در یک کارگاه فراوری دانه قهوه در سیاتل کار می کرد ایده ای برای کافه های مجلل اسپرسو مانند کل ایتالیا داد. کارفرمای او علاقه ای به داشتن کافی شاپ نداشت اما با تأمین هزینه شولتز موافقت کرد. بعدها آنها حتی نام تجاری خود ، استارباکس را به او فروختند.
۵-کونوسوکی ماتسوشیتا
برقکار جوان در شرکت برق اوزاکا تجربه اندوخته بود و نصیحت و توصیه اکید پدرش مبنی بر اختیار کردن یک شغل مستقل غیردولتی، او را واداشت که تولید و عرضه سرپیچ لامپ را که مدتها روی آن کار کرده بود، به عنوان اولین فعالیت و محصول شرکت تازه تأسیس عرضه کند. پس از ارائه دو شاخه تبدیل برق به بازار، شارژهای لامپهای دوچرخه را با نشان «ناسیونال» به بازار عرضه کرد و در سال ۱۹۲۵ این نشان تجاری را برای شرکت به ثبت رساند.
همانطور که همیشه می گویم ، جهان پر از امکانات بی نهایت و فرصت های بی شمار است ، اما زندگی و حرفه شما محدود است ، به این معنی که شما زمان محدودی دارید تا آنچه را جستجو می کنید ، پیدا کنید و در جهان تأثیر بگذارید. این وقت شماست ، محدود است پس آن را هدر ندهید. کاری را که دوست دارید انجام دهید ، پیدا کنید و فقط آن را انجام دهید. این همان روشی است که کارآفرینان واقعی همیشه شروع می کنند.