معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس ضرب المثل ها و اصطلاحات قدیمی فارسی نهفته است.بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست
حرفهای بند تنبانی
در زمان امیر کبیر هرج و مرج در بازار به حدی بود که هر کس در مغازه اش از همه نوع جنسی می فروخت. به دستور امیر کبیر هر کسی ملزم به فروش اجناس هم نوع با یکدیگر شد، مثلا پارچه فروش فقط پارچه، کوزه گر فقط کوزه و همه به همین شکل.
پس از مدتی به امیر کبیر خبر دادند شخصی به همراه توتون و تنباکو، بند تنبان، هم می فروشد، امیر کبیر دستور داد او را حاضر کردند و از او دلیل کارش را پرسیدند، آن شخص در جواب گفت: کسی که تنباکو از من می خرد ممکن است هنگام استعمال به سرفه بیافتد و در اثر این سرفه بند تنبانش پاره شود. لذا من بند تنبان را به همراه تنباکو می فروشم.
از آن زمان کار و حرف بی ربط را به حرفهای بند تنبانی مثال می زنند.
برای کسی بمیر که برایت تب کند
این ضرب المثل خیلی پرکاربرد هست و در مواقع زیادی استفاده می شود و مفاهیم متنوعی را به طرف مقابل و یا در گفتگوی بین اشخاص می رساند که برخی از آنها عبارتند از:
۱- برای کسی ناراحت باش و خودت را به آب و آتش بزن که او هم متقابلاً تو را دوست داشته باشد.
۲- محبت کردن به کسی که لیاقتش را ندارد ، اسراف محبته!
۳- دلسوزی به کسی کن که قدر آن را بداند.
۴- برای کسی که عشق برایش مهم نیست، عاشقی نکن.
۵- همیشه دنبال آدم هایی باش که قدر محبت هایت را بدانند.
۶- عاشق آدم های بی ذوق نشوید!
۷- برای کسی که معنی محبت را درک نکرده است زحمت کشیدن بی فایده است.
۸- زحماتت را در راه انسان های نمک نشناس هدر نده.
۹- عاشق کسی باش که عاشقت باشد!
ﺩﺑﻪ ﮐﺮﺩﻥ؟
بیان درست این ضرب المثل دبه آوردن است .
ﺷﺨﺼﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﺍﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﺮﻭﺧﺖ ؛ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩ ﻣﻐﺒﻮﻥ ﺷﺪﻩ (ﮐﻼﻩ ﺳﺮﺵ ﺭﻓﺘﻪ)، ﺁﻣﺪ ﭘﯿﺶ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ.
ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ : ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺮﻭ ﺩﺑﻪﺍﯼ ﺑﯿﺎﻭﺭ ﺗﺎ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﻭﻏﻨ به تو ﺑﺪﻫﻢ. ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺩﺑﻪﺍﯼ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺭﻭﻏﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺑﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ ﻧﺰﺩ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻭﻏﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ.
ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﻭﻏﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﻭﻏن ﻣﯽﺩﻫﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺑﻪ ﻧﯿﺎﺭﯼﻫﺎ.
برای دیدن لیست ضرب المثل ها روی عکس زیر کلیک کنید: