قالب وردپرس افزونه وردپرس
Home > سرگرمی > ضرب المثل > داستان ضرب المثل نان کسی را آجر کردن

داستان ضرب المثل نان کسی را آجر کردن

سال‌ها پیش مردی  در شهری نانوا بود. او فردی متّقی، پرهیزگار، قانع و شاکر بود. در محلّه‌‌ای که آنها  زندگی میکردند، یک مغازۀ مرغ‌فروشی بود که فروش خوبی هم داشت.

روزی پسر آن مرد، به پدرش گفت: «دوست دارم مالکِ آن مغازه را ببینم و به قیمت بالایی آن را اجاره کنم، مغازۀ پرفروشی است.»
مرد گفت: «پسرم! هرگز با آجرکردن نانِ کسی به دنبال نان برای خودت نباش.  دنیا بزرگ است و خدا را قابلیّت روزی‌ رساندن زیاد است.»

اما وسوسه درون پسر را پر کرده بود و حاضر نبود از خواستۀ خود کوتاه بیاید.
  مرد برای تلنگر به پسرش، او را به نانوایی برد. خمیر لواشی را به تنور چسباند و سریع خمیر لواش دیگری را دوباره به روی همان لواش که در حالِ پختن بود زد. هر دو خمیر لواش، سنگین شدند و از دیوارۀ داغ تنور رها شده و داخل تنور افتادند و سوختند.

مرد گفت: «پسرم! دیدی؟ یک لواش در حال پختن بود، لواش دیگر روی آن چسبید و باعث شد نه خودش بپزد و تبدیل به نان شود؛ و نه گذاشت لواش دیگر نان شود. پسرم! هرگز نانِ خود را روی نانِ کس دیگری نزن، که برای تو هم نانی نخواهد شد.

بدان! اگر اجارۀ بالا به آن مغازه بزنی و او را از نان و نوا بیندازی، خودت نیز به نان و نوایی نخواهی رسید و این قانون زندگی است.

دیدگاهتان را بنویسید