اهالی دهکده شیوانا تصمیم گرفتند پرورشگاهی برای کودکان یتیم بسازند ، پس دسته جمعی نزد شیوانا آمدند و از او خواستند به آنها برای انتخاب مدیر پرورشگاه کمک کند. دو نفر برای اداره پرورشگاه نامزد شده بودند و قرار شده بود که شیوانا یکی از آنها را انتخاب کند.
نفر اول فردی بود بسیار فقیر که زندگی ساده ای داشت و به سختی خرج زن و بچهاش را در می آورد ، نفر دوم فردی ثروتمند بود که مال و منال زیادی داشت. یکی از ریش سفیدان به دفاع از مردم فقیر برخاست و گفت: به نظر من مرد فقیر که سالها است کودکانش با فقر و نداری دست و پنجه نرم می کنند برای اداره پرورشگاه مناسب است ، چرا که درد نداری را می فهمد و می تواند بهتر به کودکان یتیم خدمت کند.
شیوانا کمی فکر کرد و گفت: برای اداره پرورشگاه فردی انتخاب شود که با بالا بردن کیفیت و سطح زندگی بچه ها و فراهم آوردن امکانات بهتر برای کودکان یتیم ، فقدان پدر و مادر آن ها را جبران کند.یک فرد فقیر که از تامین رفاه برای خانواده خود عاجز است ، چطور می تواند برای اداره پرورشگاه که مجموعه بزرگتری است، طرح و برنامه داشته باشد ؟
برای چنین فردی ، یتیم و مظلوم بودن کودکان مهم نیست! او که فقر و گرسنگی بچه های خودش را تحمل کرده است ، چطور ممکن است نگران گرسنگی و فقر کودکان یتیم باشد ؟ من برعکس شما ، نفر دوم را انتخاب می کنم؛ چون او راه و رسم ثروتمند شدن و ثروتمند کردن را بلد است و زندگی عملی اش نشان داده است که به هنر و مهارت ثروت سازی مسلط است.
فقر و ناتوانی در کسب ثروت ، یک امتیاز نیست که باعث انتخاب مدیر پرورشگاه شود.اگر فرد اول توانایی برجسته دیگری دارد بگویید ، وگرنه اگر سابقه او فقط فقیر بودن است، فورا اورا کنار بگذارید. فقیر بودن امتیاز نیست.