ضربالمثل یا زبانزد گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفتهاست. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست، با این حال، در سخن بهکار میرود. در این مطلب ضرب المثل های فارسی پرکاربرد را برای شما بیان می کنیم.
« لنگ انداختن» :
زورخانه دارای آداب بسیار جالبی بود، کسانی که به میدان و گود زورخانه وارد میشدند باید منش و راه پهلوانی را نشان میدادند، آنها برای شکست دادن یا نشان دادن زور و بازو با هم مبارزه نمیکردند ، ورزش در زورخانه برای بالا نگه داشتن آمادگی جسمانی بود و پهلوان به برتری خودش فکر نمیکرد و حافظ منافع مردم بود.
برای همین در زورخانهها وقتی دو ورزشکار با هم کشتی میگرفتند و یکی از آنها در این زور آزمایی در موقعیت برتری قرار میگرفت و در جایی بود که ضعف حریف مقابل را نشان میداد، مرشد زورخانه با انداختن یک لنگ به میدان پایان مسابقه را نشان میداد.
برای همین ضرب المثل و اصطلاح «لنگ انداختن» در دو معنی به کار میرود، یکی به معنای میانجی گری و پایان جدال اما معنای دوم به معنای پذیرفتن شکست و برتری است . در مورد معنای دوم مفهوم این است که خود فرد به جای مرشد لنگ را پرتاب کرده تا نشان دهد ضعف را قبول دارد.
« من میگم نره، تو میگی بدوش» :
درباره این ضرب المثل حکایتی وجود دارد که میگویند به نادرشاه افشار مرتبط است.
میگویند که روزی نادرشاه از لشگر خود جدا مانده و گم شده بود. او که تشنه و گرسنه به دنبال اطرافیانش میگشت، به خانه پیرزنی فقیر رسید.
نادرشاه از پیرزن نان و آب خواست، او آورد اما غذا به مذاق پادشاه خوش نیامد . در همین حین صدای گاوی از حیاط به گوش رسید ، نادر شاه به زن گفت که برو برای من شیر بدوش و بیاور تا جان بگیرم،
پیرزن جواب داد که این گاو نر است و شیر ندارد. نادرشاه چند بار اصرار کرد و پیرزن همان را گفت .
این ضرب المثل برای زمانی به کار میرود که کسی تقاضایی ناممکن و غیر ممکن داشته باشد و چیزی که میخواهد غیر ممکن باشد.
« آبغوره گرفتن» :
تا حالا آب غوره گرفتن را دیدهاید؟ در واقع برای این که آب غوره را که در واقع همان انگور نارسیده است را بگیرند، آن را له میکنند تا از میان این لهیدگی ، آبی هم بیرون بزند به این کار غوره چلاندن هم میگویند.
برای همین آبغوره گرفتن یا آن طور که در فرهنگ عامه به صورت امری یعنی :«آبغوره نگیر » استفاده میشود، کنایه از گریه یا گریستن ، زورکی و برای جلب توجه است . وجه تشابه این است که صورت را مثل غوره له شده میچلانند تا شاید آب اندکی از درون آن بیرون بزند.
«مایه کاری» :
در زبان فارسی اصطلاحات چندی داریم مثل «مایه کاری حساب میکنم » ، «مایه کاری میفروشم» ، «مایه به مایه» …این اصطلاحات از کلمه «مایه » ریشه میگیرد که به معنای ذات و اصل چیزی است .
ما وقتی غذایی درست میکنیم اول اصل آن یعنی مایه آن را فراهم میکنیم.
حالا مایه کاری و مایه به مایه در فرهنگ تجارت عامه به این معناست که یک فروشنده سودی بابت جنسی که دارد برای خودش در نظر نمیگیرد و آن را به همان قیمت خرید ، میفروشد.
«خیلی خوشگل بود، ابله هم در آورد» :
آبله نوعی بیماری است که در قدیم که واکسن آن کشف نشده بود، بسیار شیوع داشت. هنوز هم نوع خفیفی از آن به اسم آبله مرغان را شاهد هستیم
آبله گاهی برای کسانی که مبتلا به آن میشدند ، با چیزی مثل تاول یا جوش همراه بود که وقتی این مساله در صورت پدیدار میشد ، حالت زشتی به بیمار میداد .این جوشها یا تاولها یا جای آنها گاهی تا آخر عمر روی صورت میماند.
در فارسی و آذری از این مساله استفاده کردهاند و چندین چند ضربه المثل ساختهاند با یک مضمون و با اسمهای متفاوت : مبارک خیلی خوشگل بود، آبله هم در آورد یا عروس خیلی خوشگل بود آبله هم در آورد یا آقا خیلی خوشگل بود آبله هم در آورد ..
منظور همه این ضرب المثلها آن است که در شرایطی که طبیعی نبود و مشکلات زیاد است ، مشکل بزرگ تازهای اضافه شده است.
«راه باز است و جاده دراز» :
وقتی جاده بسته میشود یا اگر که مسیر آن کوتاه باشد ، مسیر بازگشتن آسانتر است اما وقتی راه دور شد و دو نفر از همدیگر از هم خیلی فاصله گرفتند دیگر بازگشتن به نقطه اولیه دشوار میشود.
برای همین وقتی جاده باز باشد و مسیر طولانی باشد، آن چنان فاصلهای ایجاد میشود که دیگر از کنترل خارج میشود.
این ضرب المثل زمانی به کار میرود که یک نفر قهر میکند یا ناز میکند ، برای همین به او میگویند که راه باز است و جاده دراز یعنی میتوانی بروی وبرای رفتن مسیر هم هموار است ومن مانعی برای این رفتن ایجاد نمیکنم.
«دیدن گرگ مبارک است، ندیدنش مبارکتر» :
در فرهنگ عامه ایرانی دیدن گرگ باعث افزایش روزی میشود و به اصطلاح گرگ دیدن خوش روزی است.
شاید دلیل این باور آن است که معمولا” گرگ در جایی زندگی میکند که بتواند شکار به دست آورد و آن را صید کند .
شکار هم در جایی زندگی میکند که خاک حاصلخیزی دارد و گیاهان خوبی برای چرا..
اما حتی اگر خوش روزی بودن گرگ را قبول کنیم ، باید این را هم بپذیریم که این روزی به خطر آن نمیارزد و روزی وقتی خطر جان در بین است چه ارزشی دارد.
این ضرب المثل زمانی به کار میرود که بخواهند بگویند که شاید تحقق تصمیمی که داری سود یا منافعی به همراه دارد اما با توجه ضررها و خطرات آن بهتر است آن را انجام ندهی.
«آخرین تیر ترکش» :
ترکش به معنای تیردان است ، وسیلهای که یک تیرانداز تیرهایش را در آن نگه میدارد. تیراندازی را در نظر بگیرید که در میدان جنگ همه تیرهایش را انداخته یا شلیک کرده است و تنها یک تیر برای مقابله با دشمن برایش مانده است.
او باید این تیر را با دقت و تدبیر بیشتر خرج کند و با هدف گیری دقیقتر پرتاب کند چون دیگر چیزی برای دفاع ندارد.
این ضرب المثل زمانی به کار میرود که بخواهند بگویند تنها یک فرصت برای تغییر وضع موجود وجود دارد و از این فرصت باید نهایت استفاده را برد.