این ضربالمثل را معمولا در برابر کسانی به کار میبرند که به آینده فکر نمیکنند، زمانی که دیگران به آنها عواقب احتمالی کاری را گوشزد میکنند آنها توجهی به این حرفها ندارند و کار خودشان را انجام میدهند.
اما داستان ضربالمثل جیکجیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود چیست؟
فصل بهار بود و مورچهای کوچک در تلاش برای جمعکردن آذوقه و خوراک روزهای سرد زمستان.
در همان حال گنجشکی هم در پرواز و آوازخوانی و از شاخهای بر شاخهای دیگر پریدن بود. در همان احوال چشمش به مورچه میافتد که با زحمت فراوان میخواست دانهای را به لانه خود در همان نزدیکی ببرد. خستگی را در چشمان و احوال مورچه دید و گفت: برای چه انقدر کار میکنی؟ فصل بهار، فصل شادابی و طراوت، بیا باهم بازی کنیم و از این هوای خوب بهاری لذت ببریم.
مورچه اما در جواب گفت: هوا همیشه خوب نمیماند و باید برای روزهای سرد هم فکری کرد. من از همین الان آذوقه و خوراک مورد نیاز روزهای زمستان را جمع میکنم، تا در آن روزها خیالم راحت باشد.
گنجشک خندهای از روی تمسخر زد و رفت.
روزها گذشت تا ایام زمستان آمد. زمستانی سرد. برف همه جا را پوشانده بود و گنجشک توان پرواز و حرکت و پیداکردن غذا را نداشت. در همان حال چشمش به مورچه و لانهاش افتاد و با خود گفت که حتما او الان در راحتی و آسایش به زندگیاش ادامه میدهد.
رفت به سراغ مورچه و به او گفت مقداری غذا برایش بیاورد، مورچه هم به او یادآوری کرد که آن زمان که از روی سرخوشی و شادمانی فصل بهار جیک جیک مستانه سر میدادی، به فکر این روزهای سرد زمستان نبودی؟!
اما با این حال دلش برای گنجشک سوخت. مقداری غذا به او داد و گنجشک رفت.
از همین رو این ضربالمثل را در مواقعی به کار میبرند که فردی با وجود تذکر دیگران درباره نتایج بد کاری که انجام میدهد، بر سر حرف خود میماند و توجهی به توصیهها نمیکند.
برای دیدن لیست ضرب المثل ها روی عکس زیر کلیک کنید: